دلم میخواهد


باران تنهایی

 

 

دلم مي خواهد گريه كنم به حال زار اين دلم

دلم مي خواهد داد بزنم واسه رهايي از خودم

دلم مي خواهد پر بكشم به آسمون سفر كنم

روي ابرها بشينم به آدما نظر كنم

دلم مي خواهد داد بزنم همه جا فرياد بزنم

بگم ستاره گم شده خاموش و بي صدا شده

از عشقش جدا شده تازه مثل ما شده

بي نور و بي صدا شده داره حق حق ميكنه

اونم مي خواهد گريه كنه از اين دل بي همزبون

پيش خدا شكوه كنه آره دلش گرفته

مثل من سرشتش طالعش شوم شوم

اين دلش پر ز خون ميگن بهش غصه نخور

اينم يه جور حكمت حكمت اوني كه هميشه

بالا تر از ابر من داره ما رو ميبينه

واسمون اشك ميريزه ميگن طاقت نداره گريمون و ببينه

اونه كه مي دونه ما داريم فنا ميشيم توي راه عاشقي مثل اون خدا ميشيم

اگه اين كفر ما مي خوايم كافر بشيم توي اين دنيا ما مي خوايم عاشق بشيم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:46 توسط مهشید| |


Power By: LoxBlog.Com